پشتیبانی


i and you

بوی تو را میدهد
دستانش را که می گیرم و باغ آرزو را قدم میزنیم ،
"خیالت " حس تو را زنده میکند
اما ...
" تو " که نمیشود ...

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت13:7توسط maryam | |

دلت که تنگ یک نفر باشد ،
خود خدا هم بیاید تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموش کنی فایده ندارد ...
تو دلت تنگ است!

دلت برای همان یک نفر تنگ است …
تا نیاید
تا نباشد
هیچ چیز درست نمی شود... !

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت13:5توسط maryam | |

بــــرایِ بـــــه گـریه انداختنِ من


نـــــیآزی به دآد و فـــــریآد نیستـ!

بغـــــضِ لعنتیِ من

این روزهــــــآ بــــآ

عـــزیزمـُ جــــآنم می شکـــند...

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت13:3توسط maryam | |

بعد تو ﻳﮧ صداﮮ مزاﺣﻣﮯ هیچ وقت ولمــ نکرد

ﻳﮧ صداﮮ ﻤﺑﻬﻤﮯ ﻜﮧ هر دمــ تو گوشمــ

ﻣﮯگف:

باﺧﺗﮯ دختر!!

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت13:2توسط maryam | |

زنی... اینجا درد میــ کشد ...

سکوت کن....

جنین ِ عشقش ... مرده ب دنیا آمد

تسلیت بانو ...

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت13:1توسط maryam | |

کثیف بودنِ بعضی آدم ها اذیتم نمیکنه !
اما بعضیا خیلی پاکن؛
این که قراره اینا گیره اون کثیفا بیُفتن, اعصابم رو خورد میکنه…!

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت13:0توسط maryam | |

بودن با بعضيا لياقت نمي خواد ، اعصاب مي خواد !

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت12:57توسط maryam | |

هوا بدون من سرده
الان گرمی نمی فهمی...

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت12:56توسط maryam | |

بہ خواب هـایم نیـا !

خوابـم را رنگـی مـی کنـی


و روزم را سیاه-سفید

مـرا جـز خواب هـایم پنـاهی نیست...

بـی پنـاهم نکن... !

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت12:56توسط maryam | |

هی روزگار!!!
من به درک.خودت خسته نشدی از دیدن تصویر تکراری درد کشیدن من؟؟؟؟

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت12:55توسط maryam | |

گــاه در زنـدگـی ،

موقعیت هایی پــیش مــی آیــد

کــه انسان بـایـد تــاوان دعـاهــای مــستجاب شده خــود را بپــردازد . . .

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت12:54توسط maryam | |

گله ای نیست...
خودم آرزوکردم که به هر چه دوست داری برسی
آرزویم برآورده شد ....
به "او " رسیدی...!!!

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت12:53توسط maryam | |

زندگی فرصت یک تجربه است تا بدانیم

ما نه حقیقت

بلکه فقط خاطره ایم......!

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت12:52توسط maryam | |

به خاک نشستنم را ،
به سخره نگیر رهگذر!
روزگاری سری در میان ابرها داشتم. . .

+نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت12:52توسط maryam | |

گاهي آرزو ميكنم كاش نهنگ بودم...
حداقل براي خودكشي...
از زندگي توي يه جهنم ديگه نميترسيدم...

+نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت15:34توسط maryam | |

اینجا احساس فروشی شده
عشق ، اجباری شده
تنهایی هم برای ما آدم شده

+نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت15:33توسط maryam | |

او ساده از من گذشت...
اگر خدا هم از او ساده بگذرد...
من هرگز از خدا نمی گذرم...

+نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت15:32توسط maryam | |

می دونی اشکال زندگی واقعی چیه؟

تو لحظات حساس موسیقی نداره . . .!

+نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت15:29توسط maryam | |

بوی لاک و استون می آید !


بوی خروار خروار لوازم آرایشی ! ...


بوی ادکلن های آشنا و غریب !


بوی خنده های ظریف دخترانہ و شیطنتهای درشت پسرانہ ! ...


بوی ناخن های بلند که چنگ می اندازد به روح ! ...


بوی مهندسهای عاشق!...


بوی ترس از سرهم کردن دلیل برای دیر برگشتن بہ خانہ! ...


بوی دلهره برای چطور گفتن ِ دوستت دارم!...


بوی هوا! هوای سنگین ِ هوس!...


بوی Calling های پشت سر هم!...


بوی-حراج-نگاه! ...


بوی جنتلمن های دلبر!


بوی لیدی های دلبرتر! . .


بوی-خفگی!


بوی هر چیزی غیر از عشق ...


در این هوای مسموم ، چــــــرا نمیآئی بہ تماشای دلم ؟!

+نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت15:27توسط maryam | |

من یک سیلی به تو بدهکارم ...

وقتی آنهمه تمبر ( دوستت دارم ) روی گونه هایت چسباندم ...

وقت رفتن باید مهر ( باطل شد ) رویشان می زدم ...

+نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت15:22توسط maryam | |

همه فعل هایم ماضی اند ...

ماضی خیلی خیلی بعید ...!!!

دلم برای یک حال ساده تنگ شده است ...!!

+نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت15:20توسط maryam | |

 
سکوت متن ساده ای است که همیشه اشتباه ترجمه می شود

+نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت15:19توسط maryam | |




در اين وبلاگ
در كل اينترنت